ماجرا های منو دیسک! 
فکر کن رفتم دکتر عکس رادیولوژی رو ببینه بعد میپرسه چیکاره ای منم گفتم هیچی تازه درسم تموم شده بعد اون بگه چی خوندی منم گفتم بیوشیمی و بعد قیافه دکتر رو ببینی که یه نگاه تحسین آمیزی بهت انداخته و کلا حواسش از عکس و دردت پرت شده و میگه کجا درس خوندی و رفرنستون چی بود و استادت کی بود و منم جوابشو میدم و اونم میگه حتما لنینجر زبان اصلی بخر بخون! 
تو جلسه سوم که ام آر آی رو دید گفت دیسک شدید داری و ارجاع میدم به جراح مغز و اعصاب و من نفهمیدم چجوری اومدم بیرون داروهامو گرفتم و رفتم خونه و چقدر غصه خوردم و گریه کردم و وقتی که برای جراح داده بود رو پیچوندم و تا اینکه بیمارستان میلاد وقت گرفتم و رفتم پیش جراح مغز و اعصاب درست حسابی! که ایشونم گفت دیسکه و وقتی دیسک میزنه بیرون درست نمیشه بعدش اومد واسم وقت جراحی بده برای چند دقیقه فقط زل زد به دفترچه ام و فکر کرد بعد پاشد کتشو درآورد و دوباره فکر کرد بعد به ویزیت های قبلی دفترچه ام نگاه کرد و دید تا حالا جراحی منو ویزیت نکرده، مشخصا دکتر داشت به جوونیم فکر میکرد و اون مرد با اون همه تجربه و سواد و کمالات داشت به جوونیم رحم میکرد و فقط برام دارو نوشت و گفت باید مدارا کنی اگر دیگه نتونستی راه بری باید جراحی بشی و من دلم برای دکترم پر کشید به خاطر اعتمادی که بهش پیدا کردم و انسانیتی که خرجم کرد.
حاشیه های خنده دارش هم یکی پسر جوونی بود که دم در دستشویی دیدیم همو و اون منتظر مادرش بود و من منتظر بابام تا دقیقا تو صف آسانسور پشت سرمون بودن و باهم رفتیم به سمت جراحی مغز و اعصاب و دقیقا پشت سرمون داشتن میومدن که دیدم عه دکترمونم یکیه! و اونم تو همه این مدت هی نگاهم میکرد و من قضیه ترس از نگاه مرد ها هی یادم میفتاد و سعی میکردم منو نبینه! 
حاشیه بعدی کم مونده بود دعوا بشه که دکترمون قهر کنه بره! از دست یه پیرمردی که فکر میکرد ملت بدون نوبت دارن میرن داخل! و همین حین بازوی یه خانومی رو گرفت کشید عقب و وقتی زنه بهش اعتراض کرد چرا بهم دست میزنی گفت دلم خواسته دست بزنم و ملت مونده بودن بخندن یا بریزن سرش که خب ریختیم سرش و بعدش قاه قاه خندیدیم! 
حاشیه بعدی خانومی بود که 5 الی 6 تا مهره ساییده شده و از بین رفته داشت که وقتی جواب ام آر آی رو نگاه میکرد و میشمرد مهره هاشو یهو بابام برگشت گفت یه دفعه ای برو همه شو عوض کن خب که قیافه من که گفتم باباااا زشته 
خدا رحم کرد زود نوبتمون شد وگرنه سوتی ها بیشترم میشد!
در مورد علت دیسک هم هنوز خودمم نمیدونم چیکار کردم به این شدت زده بیرون و هیچ جوابی برای سوال دکتر ها که گفتن چیکار کردی نداشتم.
راستی یادم رفت از پرسنل خوب بیمارستان میلاد بنویسم خدایی برخورد خوبی داشتن قشنگ درکت میکنن که دردمندی و راهنماییشون واقعا با احترام و خوب بود بسی لذت بردم و دعاشون کردم.

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها